سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جاده

توی جاده، تک و تنها
یه مسافر توی شب ها

کوله بار غم رو دوشش
صد هزار قصه تو گوشش

نمی دونم که کجا بود
نمی دونم که کجا رفت

رو تنش گرد مصیبت
توی مرداب حقیقت

طعم تلخ یه جدایی
اونو با غم داده عادت

نمی دونم که کجا بود
نمی دونم که کجا رفت

فقط اینجا رو نمی خواست
بی صدای بی صدا رفت

دستای سرد و سیاهش
چشمای مونده به راهش

یه کسی بوده که رفته
زندگی شده تباهش

نمی دونم که کجا بود

نمی دونم که کجا رفت


فقط اینجا رو نمی خواست
بی صدای بی صدا رفت

رفت...
رفت...

***

بار خدایا،
تسلیم هستیم به رضایتت.
مگه جز ذات مقدس شما کس دیگه ای هم دارم؟
صبری عظیم بهمون عطا کن...

***
عکس کاملا مرتبط و مستند است...





تاریخ : سه شنبه 88/1/11 | 2:12 عصر | نگارنده : بی خواب | نظرات مرتبط با مطلب ()
       

.: Weblog Themes By BlackSkin :.